سایناساینا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه سن داره

ساینا , عسل مامان و بابا

من 21 روزه شدم

سلام  من امروز21 روزه که به دنیا اومدم   این مدت نشد بیام و به وبلاگم سر بزنم الان می خوام یه شرح کوتاهی بدم از روزهایی که گذشته مامان سعی کرد من را به روش طبیعی به دنیا بیاره اما من چون یه عالمه لپ داشتم نشد و مامان را سزارین کردن وقتی به دنیا اومدم خوب خوب چشام را باز کردم و اول بابایی را بالای سرم دیدم که یه دفعه سکسکه کردم و گریه.   مامان اولین سوالش این بود : ساینا چشاش بازه؟ بعدش بابا من را داد دست مامان که مامان من را ماچ کنه من 4 کیلو 50 گرم بودم با 56.5 قد وقتی سکسکه می کنم کلافه می شم و مامان باید یه عالمه بغلم کنه ما 3 روز بیمارستان بودیم و3 اک...
30 مهر 1390

خوش آمدی

ساینا اومد خونه جمعه 30 سپتامبر ساعت 7:30 بعد از ظهر به وقت آریزونا شنبه 9 مهر ساعت 6:00 صبح به وفت تهران دخترم وزنش 4 کیلو و 55 گرم بود دور سرش 32 سانتی متر   قدش   56.5 سانتی متر   عزیزم به خونه خوش آمدی البته فعلا تا 4 روز ما بیمارستان هستیم چون مچبور به سزارین شدیم دوست دارم مامانی   ...
14 مهر 1390

انتظار

الان ساعت  2:30  صبح به وقت آریزونا پروتئین ادرار بالا بود و منتظریم که ما را ببرن بخش زایمان بابایی رفته خونه و کارسیت را بسته و برگشته بابایی کلی خوشحال و فقط نگران که چه جوری بغلتون کنه من خیلی ترس دارم و خیلی هیجانزده هستم  نمی دونم دقیقا حسم چه جوریه قربون دخملی برم من دوست داریم انشاال... فردا این موقع بغل ما هستی  ...
8 مهر 1390

بیمارستان

الان 23 ساعت که توی بیمارستانیم خدا را شکر تمام مدت بابا پیشم بود اینترنت اینجا هست و پرسنل بیمار ستان با  محبت هستن و خیلی توجه می کنند تقریبا تا 3 ساعت دیگه مشخص می شه که موندگاریم یا میشه بریم خونه تا 12 مهر دیشب توی سونوگرافی وزن شما را 3700 اعلام کردن وای ی ی ی ی مامانی ترسیدم از یه طرف همه می گن خوبه , نی نی سالمه و درشت ازیه طرف من همش به فکر خودم هستم ههههههه.... یه ذره ترسیدم همه چی را حسابی چک کردن و شما صحیح و سالم هستی امروز از یه عالمه جا ملاقاتی داشتیم هدی و میثاق و خانم معلم و یه خانم اسمش فرزانه بود مامان گلی زنگ زدن و دایی نوید کلا آنلای ن...
8 مهر 1390

پنج شنبه 7 مهر

سلام عزیز دل مامان از دکتر تازه اومدم خونه و دارم حاضر می شم که بریم بیمارستان مشکوکیم به  پره اكلامپسي و يا مسموميت حاملگي البته دکتر مطمئن که این هست  نمی دونم... از امروز ساعت 6:30 اونجا هستیم به مدت 24 ساعت وشما کلا تحت نظر هستی دکتر احتمال داده شما بزودی بغل ما هستی دوست دارم مامانی مواظب خودت و خودم باش دوستای گلم واسمون دعا کنید ...
7 مهر 1390

آخرین سه شنبه بدون ساینا

سلام سلام صد تا سلام امروز آخرین سه شنبه بدون شما بود  از صبح کالج بودم  و بعدش هم یه سری خرید  هی با این شیکم قلمبه  و پاهای ورم کرده از این ور به اون ور بودم و کلی کار انجام دادم الهی قربونتون برم من از الان شده 6 روز دیگه که بپری بغلمون دوست دارم مامانی بووووووووووس ...
6 مهر 1390

هفته 38

الهی من قربونتون بشم سلاااااااااااااااااام وارد هفته 38 شدیم ....   هوراااا...... خیلی هیجان انگیزه,تا روزی که  دکتر تاریخ داره 9 روز مونده 4 اکتبر(12 مهر) 7 صبح بیمارستان bannerhealth  وای خیلی اضطراب دارم اما کلی خودم را زدم به کوچه علی چپ و فقط منتظر اومدن شما هستم الهی قربون شما برم من که این روزا تکوناتون اساسی شده و با هر ضربه من 1 متر می پرم هوا دختر قدر تمند من , کوتاه بیا و یه ذره ظریفتر لگد بزن لطفا می میرم واست مامانی   دیگه شمارش معکوس شروع شدهو بی  صبرانه منتظرتیم عاشقتم دخترم ...
3 مهر 1390
1